افسانه کرمی دکترای روانشناسی دارای PhD تخصصی پژوهشگری علوم شناختی(مشاور ، جامعه شناس ، محقق و پژوهشگر) ایران/ تهران
افسانه کرمی دکترای روانشناسی دارای PhD تخصصی پژوهشگری علوم شناختی(مشاور ، جامعه شناس ، محقق و پژوهشگر) ایران/ تهران

افسانه کرمی دکترای روانشناسی دارای PhD تخصصی پژوهشگری علوم شناختی(مشاور ، جامعه شناس ، محقق و پژوهشگر) ایران/ تهران

در زمینه مشاوره و جامعه شناسی و پژوهش clinical psychology

من خسیسم!

نازگل، زنی 37 ساله، بیست سال پیش ازدواج کرده و یک دختر چهارده ساله دارد. به همراه شوهرش خیاطی می‌کند و از این راه درآمد دارند. او را در یکی از مناطق حاشیه‌ای  شهر ملاقات کردم. لاغر اندام بود و رنگ پریده به نظر می‌رسید. علی رغم اینکه ادعا می‌کرد در جمع کم حرف است ولی به سوالات من به تفصیل پاسخ داد و بیشتر تاکیدش بر این بود که با من راحت است چون مرا نمی‌شناسد و دیگر قرار نیست همدیگر را ببینیم. از او خواستم در مورد پول و معنای آن کمی صحبت کند.

-         پول برای من اهمیتی نداره. من توی زندگی بیشتر به آسایش و آرامش اهمیت میدم. اوایل زندگی که درآمد همسرم کافی نبود و کار دائم نداشت، سخت گذشت. برای دیگران خیاطی می‌کرد. یه ذره کار می‌کرد بعد میرفت جای دیگه کار می‌کرد. پول درست و حسابی هم نمی‌دادند. از شش سال پیش مستقل شدیم و خودمون سفارش گرفتیم که توی خونه بدوزیم. اینجوری یه کم بهتر شد و الان خدا را شکر وضعمون بد نیست. من زندگی را با سختی شروع کردم. چون کار شوهرم پشتوانه نداشت. یه کار دولتی و درست و حسابی نداشت و استخدام نبود.

-         ترجیح می‌دادین که کار دولتی داشته باشه؟

-         آره. چون آدم می‌دونه یک حقوق درست و حسابی داره و می‌تونه روی اون حساب کنه. البته توی این چند سال اخیر زندگی‌ام خیلی بهتر شده و در واقع از این رو به اون رو شد.

-         چرا پول برات اهمیتی نداره؟

-         من همیشه دوست داشتم به سختی پول دربیارم و دلم نمی‌خواست مثلا بابای همسرم پولدار باشه و به ما کمک کنه. دوست داشتم با هم پول دربیاریم. دوست داشتم با هم کار کنیم و من از جون و دل کمکش کنم. خیلی کار کردن را دوست دارم. بخصوص الان که توی خونه کار می‌کنم و بالای سر بچه‌ام هم هستم. کلا تولید کردن را خیلی دوست دارم برای همین از خیاطی خوشم میاد. اصلا هم خسته نمیشم. حتی شده از خوابم بزنم کار را تموم می‌کنم. پول خوشبختی نمیاره. یکی از فامیل‌هامون شوهرش پولداره ولی اخلاق نداره. شوهر من اخلاقش خیلی خوبه و من خیلی قبولش دارم حتی وقتی که پول نداشت. وقتی پول نداشت با هم می‌رفتیم و می‌گشتیم ولی چیزی نمی‌خریدیم و همون برام ارزش داشت. خیلی‌ها را دیدم پول دارن و مثلا مرد به زنش میگه بیا این هم پول برو هرچی دلت می‌خواد بخر، محبت توی زندگیشون نیست. برای همین هم از اول برای پول اهمیت قائل نبودم چون یکم خسیسم و اهل ولخرجی هم نیستم.

-         چرا فکر می‌کنید که خسیس هستید؟

-         زیاد خرج نمی‌کنم. بعضی وقتها شوهرم دعوام می‌کنه. مثلا میگه کیفت خراب شده برو یکی بخر ولی می‌گم این هست چه لزومی داره عوض کنم؟ شوهرم میگه چرا گوشی نمی‌خری؟ میگم دارم از این استفاده می‌کنم. توی خرید وسایل خونه خیلی خسیسم. خودم می‌دونم که خسیسم. بیشتر دوست دارم جمع کنم.

-         همسرتون چجوری خرج می‌کنه؟

-         نسبت به مردهای دیگه ولخرج نیست. علاقه به گوشی و وسایل صوتی داره. مثلا گوشی‌اش یه ذره خراب میشه میره فوری می‌خره. من اصلا اهل خریدن نیستم که بخوام مثلا مثل بعضی از زنها برم طلا بخرم! اون موقع که نداشتم طلا نمی‌خریدم الان هم که وضعم نسبتا خوبه اهمیت به طلا نمیدم. نمیرم لباسهای گرون بخرم. مثلا دیدین زنها برای یه عروسی حتما لباس می‌خرن، من همونی که دارم می‌پوشم، چه اشکالی داره؟ پول آرایشگاه نمیدم. مگه آدم چند ساعت توی یه عروسی میشینه که بخواد بره پول آرایشگاه هم بده. وقتی به زنهای دور و بر خودم نگاه می‌کنم می‌فهمم که من خیلی خسیس‌تر از اونهام.

-         پس با پول هاتون چی کار می‌کنید؟

-         قبلا که نداشتیم دوست داشتم طلا بخرم برای پس انداز ولی الان که دستم بازه اهمیتی برام نداره. شاید چند سرویس طلا هم می‌تونستم بخرم ولی نخریدم. گفتم بذار پول جمع کنم. فکر می‌کنم یه وقتی بخوام طلا بفروشم ضرر می‌کنم. ترجیح دادم پول را بذارم بانک که هر وقت خونه خریدیم استفاده کنم.

-         خونه خریدین؟

-         قبلا مستاجر بودیم ولی الان خونه خریدیم. ده سال توی خونه ی مادر شوهر بودم و توی یک اتاق زندگی می‌کردم بعدش دو سال رفتیم مستاجری، بعد اومدیم اینجا چون خونه ارزون‌تر بود. خونه‌ی اولی‌مون از این قدیمی‌ها بود، تیر چوبی. ولی من دوستش داشتم چون مال خودمون بود. بقیه شاکی بودن که چرا رفتین اینجا خونه خریدین ولی من گفتم ارزش داره تا اینکه هر سال بخوایم مستاجر باشیم. خودم با دور و بری هام خیلی فرق دارم.

-         چه فرقی؟

-         اونها خیلی ولخرجی می‌کنن ولی من نه. دم به دقیقه لوازم خونه عوض می‌کنن. لباس می‌خرن. من خیلی وقتها با خودم کلنجار میرم ولی می بینم اصلا نمی تونم خرج کنم. یه وقتهایی فکر می کنم کاشکی می‌تونستم یک چیزی بخرم ولی دلم نمی‌آد. میگم پول بدم اینو بخرم بگذارم توی خونه که بعدش چی بشه؟ بیشتر وقتها شوهرم می‌خره یا اون اصرار می‌کنه که بخرم. شاید نگرانم و میگم الان صد تومن بدم اینو بخرم چی میشه. هم دوست دارم بخرم هم دوست ندارم. شوهرم منو محدود نکرده، می تونم هر چی بخوام بخرم ولی من خیلی خسیسم!.

-         برای دخترتون هم سخت خرید می کنید؟

-         به دخترم همیشه میگم چیزی که احتیاج داری بخر. الکی ولخرجی نکن. چیزی نخر که استفاده نمی‌کنی.

-         معیار شما برای گرانی چیست؟

-         مثلا می‌خواین صد هزار تومن بدین بابت یک لباس که یک بار بپوشین، چه فرقی می‌کنه که یک لباس بخری و مثلا سی هزار تومن بابتش پول بدی. شخصیت آدم که به لباس نیست. به معرفت و اخلاق خوبیه که داره. به فرض کسی که ادب نداره و لباسش آنچنانیه، شخصیت داره؟ بعدش هم من اگه می خواستم همش پول خرج کنم الان خونه و ماشین نداشتیم، اون هم با خیاطی. خرج کردن تمومی نداره اگه می‌خواستم من هم مثل بقیه باشم الان مستاجر بودیم.

-         پس از خواسته‌های خودتون می زنید

-         یه جورایی از شکم هم می‌زنم. شوهرم شاید این ماه فقط دویست تومن داشته باشه، شاید یک میلیون داشته باشه و شاید اصلا نداشته باشه. بیکاری هم هست. بیمه هم که نداره. به خاطر این چیزهاست که پس انداز می‌کنم. ما که بازنشستگی نداریم. باید فکر آینده باشم.

-         از توضیحات شما سپاسگزارم

زیمل در کتاب فلسفه‌ی پول به تشریح ویژگی‌های شخصیتی خسیس و ولخرج می‌پردازد. از نظر او خسیس کسی است که سعادت را در دارا بودن صرف پول، بدون پیش رفتن به سوی کسب اشیای خاص و لذت بردن از آن‌ها می‌یابد. بنابراین در اندوختن پول حس قدرت به او دست می‌دهد تا اینکه اشیاء را خریداری کند. پول می‌تواند به بهای به دست نیاوردن چیزها و چشم پوشی از تمام خشنودی‌های خاصی که به اشیای خاص پیوسته است، احساس قدرت در حد کافی بدهد که ارتباطی با دارا بودن اشیاء ندارد. تنها پول است که ما آن را کاملا و بدون محدودیت دارا هستیم. از نظر زیمل لذایذ شخص خسیس تقریبا زیبایی شناختی است. زیرا لذایذ زیبایی شناختی فراسوی واقعیت نفوذناپذیر جهان قرار دارند و وابسته به جلوه و درخشش آن اند که کاملا در ذهن است. اگر زیبایی را به مثابه "وعده‌ی شادمانی" تعریف کنیم، این تعریف نشانه‌ای از شباهت میان جاذبه‌ی زیبایی شناختی و جاذبه‌ی پول است، زیرا جاذبه‌ی پول در وعده‌های خوشی‌هایی است که امکان پذیر می‌کند.

باید این نکته را هم اضافه کرد که لذت داشتن پول بی‌شک شامل جنبه‌ای آرمان گرایانه است که اهمیت‌اش فقط به این علت پارادوکسی به نظر می‌رسد که از یک سو، وسیله‌ی کسب آن ضرورتا در فرایند کسب کردن آن کاهش می‌یابد و از سوی دیگر این احساس خوشی و لذت معمولا توسط فرد به فرمی غیر ایده آلیستی بیان می‌شود.لذت داشتن صرف پول یکی از خوشی‌های انتزاعی و یکی از آن چیزهایی است که به طرزی کاملا انحصاری از طریق فرایند اندیشیدن و خیال میانجی گری می شود. از این لحاظ مشابه لذت پیروزی است، لذتی که در برخی افراد آن چنان قوی است که اصلا از خود نمی‌پرسند که با برنده شدن واقعا چه چیزی نصیب آنها می‌شود.

منبع: زیمل، گئورگ (1392)، درباره‌ی فردیت و فرم‌های اجتماعی، ترجمه‌ی شهناز مسمی پرست، نشر ثالث

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.