افسانه کرمی دکترای روانشناسی دارای PhD تخصصی پژوهشگری علوم شناختی(مشاور ، جامعه شناس ، محقق و پژوهشگر) ایران/ تهران
افسانه کرمی دکترای روانشناسی دارای PhD تخصصی پژوهشگری علوم شناختی(مشاور ، جامعه شناس ، محقق و پژوهشگر) ایران/ تهران

افسانه کرمی دکترای روانشناسی دارای PhD تخصصی پژوهشگری علوم شناختی(مشاور ، جامعه شناس ، محقق و پژوهشگر) ایران/ تهران

در زمینه مشاوره و جامعه شناسی و پژوهش clinical psychology

هشت سالگی؛ بهترین سن برای شروع ورزش کودک



بهترین ورزش برای بچه ه،سن شروع ورزش برای کودک

ورزش آمادگی جسمانی و اعتماد به نفس آنها را بالا می‌برد

 

بچه‌ها که از آب و گل در می‌آیند، خانواده‌ها شروع می‌کنند به برنامه‌ریزی. پدر کلاس موسیقی پیشنهاد می‌کند و مادر اصرار دارد که بچه قبل از هر چیزی باید به کلاس زبان خارجه برود. کلاس‌های نقاشی، مجسمه‌سازی و ... هم که باید جزء برنامه باشد. بعضی از این خانواده‌ها هم که به ورزش علاقه‌مندند، کلاس‌های ورزشی را برای آنها در نظر می‌گیرند؛ از شنا و ژیمناستیک گرفته تا فوتبال، والیبال و... تصور هم این است که اگر این کلاس‌ها را زودتر برای بچه‌ها شروع کنند، آنها موفق‌تر می‌شوند.
 
دیده شده دختر یا پسر بچه‌ای که هنوز نمی‌تواند بعضی از کلمات را ادا کند، در کلاس‌های ورزشی دیده می‌شود؛ بچه هایی که مجبورند حرکاتی انجام دهند که از عهده‌اش برنمی‌آیند. به نظر می‌رسد خانواده‌ها در آموزش دیدن بچه‌ها عجله دارند و شاید دلیل این اتفاق مشاوره‌های اشتباهی باشد که به آنها داده می‌شود. البته تبلیغات درآمدزایی باشگاه‌ها و سالن‌های ورزشی هم در این موضوع بی‌تاثیر نیست. آنها برای درآمدزایی بیشتر خانواده‌ها را ترغیب می‌کنند که از سنین پایین فرزندان‌شان را در کلاس‌های آموزشی ثبت‌نام کنند اما بررسی‌های کارشناسان ورزشی و حوزه روانشناسی کودک نشان می‌دهد که شروع ورزش باید در سن مناسب انجام شود.
 
ورزش آمادگی جسمانی و اعتماد به نفس آنها را بالا می‌برد اما باخت در سنین پایین می‌تواند تاثیرات منفی روی روحیه بگذارد. بچه‌ها در هر سنی نمی‌توانند حرکات خاصی انجام بدهند. حرکت ساده بستن بند کفش‌ها در سنین پایین اتفاق نمی‌افتد چه برسد به حرکاتی مثل ورزش‌های ژیمناستیک یا ورزش‌های دیگر. ناتوانی در انجام این حرکات به طور حتم تاثیرات مخربی بر روحیه بچه‌ها می‌گذارد که تنفر از ورزش ابتدایی‌ترین این تاثیرهاست.
 
در این سن، ورزش ممنوع
کارشناسان معتقدند تا قبل از هشت سالگی ورزش برای بچه‌ها ممنوع است. آنها می‌گویند در این سن بازی کردن و طراحی انواع بازی‌ها بهترین کمک برای رشد جسمانی و درگیر کردن بچه‌ها با فعالیت‌های بدنی است. در کشورهای پیشرفته بازی‌هایی طراحی شده که به رشد استخوانی بچه‌ها کمک می‌کند. پریدن از روی مانع‌ها،  آویزان شدن از وسایل بازی، رد شدن از تونل‌های روباز، دویدن‌های مارپیچی و... از انواع این بازی‌هاست. متخصصانی که این بازی‌ها را طراحی کرده‌اند، به این موضوع توجه داشته‌اند که همه اعضای بدن بچه‌ها از استخوان‌ها گرفته تا عضله‌ها درگیر فعالیت شوند. آنها می‌گویند در این سنین بهتر است بازی در حدی باشد که انرژی بچه‌ها تخلیه شود. این گروه مخالف کلاس‌های آمورزشی هستند و نظرشان این است که یادگیری یکی، دو مهارت بچه‌ها را خسته و کسل می‌کند و همه بدن آنها را درگیر نمی‌کند.

شنا استثناست
بعضی کارشناسان می‌گویند بچه‌ها در سن شش سالگی می‌توانند ورزش‌هایی مثل شنا و ژیمناستیک را شروع کنند اما ورزش‌های دیگر حتما باید از هشت‌سالگی آغاز شود. البته شنا برای سنین پایین هم مانعی ندارد به این شرط که مربی یا خانواده، بچه را مجبور نکنند که تکنیک خاصی را یاد بگیرد. بازی در آب و حرکات‌هایی که خود بچه‌ها انجام می‌دهند خیلی بیشتر از آموزش کرال پشت و شنای قورباغه و پروانه می‌تواند به آنها کمک کند. بعضی از بچه‌ها با آموزش‌های اشتباه مربیان از آب و شنا می‌ترسند و برای همیشه از این دو فراری می‌شوند.
 
اگر اجازه داده شود که کودک کم‌کم و بدون اصرار بزرگ‌ترها وارد آب شود و فقط بازی کند، راحت‌تر می‌تواند با آن رابطه برقرار کند. این جمله بزرگترها که «تو حتما باید شنا یاد بگیری» حالت تدافعی در بچه‌ها ایجاد می‌کند. پرت کردن بچه‌ها در آب هم بدترین راه آموزش آنها و غلبه بر ترس‌شان است؛ کاری که بعضی از خانواده‌ها انجام می‌دهند.

12 سالگی؛ در این سن ورزش‌تان را انتخاب کنید
تحقیقاتی که کارشناسان انجام داده‌اند نشان می‌دهد در 10 تا 12 سالگی بچه‌ها راه‌شان را انتخاب می‌کنند. آنها که روحیه گروهی بیشتری دارند، رشته‌هایی مثل فوتبال، والیبال و بسکتبال را انتخاب می‌کنند و بعضی‌ها هم دوست دارند ورزش‌های انفرادی را انجام بدهند. البته این انتخاب بستگی به این دارد که بچه در چه شرایطی فعالیت کرده  در دوران برگزاری جام جهانی فوتبال گرایش‌ها به این رشته بیشتر است.
 
در این سن اگر دیگر تیم‌های ملی کشوری که بچه‌ها آنجا زندگی می‌کنند، نتیجه خوبی گرفته باشند، بچه‌ها آن رشته را انتخاب می‌کنند، نمونه‌اش در خود ایران اتفاق افتاد؛ سال گذشته بعد از بازی‌های تیم ملی والیبال در لیگ جهانی، تعداد بچه‌هایی که در کلاس‌های والیبال ثبت‌نام کرده بودند، رشد قابل‌توجهی داشت.

  بهترین ورزش برای بچه ه،سن شروع ورزش برای کودک

 بچه‌ها در سن شش سالگی می‌توانند ورزش‌هایی مثل شنا و ژیمناستیک را شروع کنند

 

به روحیه کودک توجه کنید
فدراسیون‌های ورزشی برای بچه‌هایی که در سنین پایین هستند، مسابقه می‌گذارند. مسابقات گروه سنی نونهالان در رشته‌هایی مثل کشتی، تکواندو، کاراته و... برگزار می‌شود. کارشناسان روانشناسی خیلی با این موضوع موافق نیستند. آنها معتقدند برگزاری مسابقاتی که تعیین بازنده و برنده در آن اتفاق مهمی است و برنده مدال می‌گیرد و در فضایی عمومی تشویق می‌شود، می‌تواند آسیب‌های غیرقابل جبرانی داشته باشد. شکست در سن‌های پایین، کودک را از ادامه یک فعالیت ورزشی منصرف می‌کند. بچه‌ها از 14 سالگی به بعد باخت و برد را درک می‌کنند و فهم این موضوع برای‌شان حل می‌شود. توصیه کارشناسان این است که مسابقات جدی از این سن به بعد برگزار شود.
 

هشت سالگی؛ بهترین سن برای شروع
باتوجه به فعالیت‌هایی که بچه‌ها درسن پایین داشته‌اند، می‌توان تشخیص داد آنها به چه ورزش‌هایی علاقه و در چه رشته‌هایی استعداد دارند. علاقه به دویدن، شنا کردن، بازی با توپ و.. می‌تواند بهترین کمک برای والدین و مربیان در انتخاب رشته ورزشی بچه‌ها باشد. در هشت سالگی می‌شود آموزش در یک رشته خاص را برای بچه‌ها شروع کرد. برگزاری مسابقه در این سن هم مشکلات چندانی برای بچه‌ها ایجاد نمی‌کند، البته به این شرط که بچه‌هایی که در یک سطح هستند با هم رقابت کنند و شکست در روحیه آنها تاثیرات مخربی نگذارد. در این سن باید لذت بردن بچه‌ها از ورزشی که انجام می‌دهند در اولویت باشد.

مواظب آسیب‌ها باشید
موضوع دیگری که باید مورد توجه خانواده‌ها قرار بگیرد، آسیب‌دیدگی‌های جسمی و روانی حین برگزاری مسابقات است. بعضی از پدر و مادرها اصرار دارند بچه‌های‌شان حرکات‌های ورزشی را به درستی انجام بدهند و انتظاراتی بالاتر از توان‌شان از آنها دارند که هم این انتظارات و هم استرس‌هایی ناشی از برگزاری مسابقات در سنین پایین می‌تواند روان بچه‌ها را به هم بریزد. اولین راهی هم که به نظر آنها می‌رسد این است که دیگر ورزش نکنند. آسیب دیدن در سن پایین می‌تواند برای همیشه یک بچه را از ورزش زده کند. تحمل درد در سنین پایین کم است و این دردها بچه‌ها را از ورزش دور می‌کنند. توصیه‌ها این است که حرکات براساس توان بچه‌ها و علاقه‌شان انتخاب شود و از اصرار به انجام یک ورزش جلوگیری شود.

ورزش سنگین از 15 سالگی
کارشناسان ورزشی می‌گویند ورزش‌های پایه باید در سنین پایین آموزش داده شوند. شنا، دوومیدانی و ژیمناستیک در این گروه قرار دارند. این سه ورزش پایه اصلی ورزش‌های دیگر است. بچه‌ها می‌توانند درهمین سه رشته تا حد ستاره شدن پیش بروند یا مهارت‌هایی که در این رشته‌ها یاد گرفته‌اند، زمینه خوبی برای فعالیت در رشته‌های دیگر باشد. ورزش‌هایی مثل دوچرخه سواری، والیبال، بسکتبال، فوتبال ، بدمینتون و ... که برخورد فیزیکی کمتری دارند، برای گروه سنی 11 تا 14 ساله توصیه می‌شوند.

 

هیجانات را با نوشتن و صحبت کردن تخلیه کنیم

 

کنترل هیجانات

هیجانات را با نوشتن و صحبت کردن تخلیه کنیم‎

 

روان‌شناس بالینی گفت: شیوه مناسب دیگر برای مدیریت هیجانات منفی مثل خشم، تخلیه هیجانات از طریق نوشتن، خط خطی کردن و حرف زدن در مورد احساساتمان با دیگران است.

 

رضایی، روانشناس بالینی اظهار داشت: ریشه بسیاری از نزاع‌ها و درگیری‌هایی که اغلب عاقبت خوشایندی ندارد خشم و پرخاشگری است.

 

وی افزود: همه ما می دانیم که بروز خشم بیشتر وقت ها وضع را بدتر می کند و بروز دادن خشم، روش خوبی برای کم کردن انرژی آن نیست اما بسیاری از افرادی که به خصوص دردعواها خشم خود را بروز می دهند، احساس از دست دادن کنترل و شرمساری می کنند. پس بهتر است به دنبال راه حل بهتری برای این هیجان مخرب باشیم؛ به طوری که نه مجبور باشیم آن را فروبخوریم و به خودمان آسیب بزنیم و نه اینکه با بروز آن به دیگران آسیب بزنیم.در اینجا برای اینکه بتوانیم جلوی این اتفاق را بگیریم، یعنی درواقع خشم خود را به خصوص در دعواها، درگیری ها و اختلاف نظرها کنترل کنیم چند پیشنهاد مطرح می‌کنم.

 

وی افزود: آگاهی ما از اینکه در یک موقعیت عصبانی هستیم، «خودآگاهی هیجانی» نامیده می شود؛ به عبارتی دقیق تر، خودآگاهی هیجانی یعنی فرد به احساسات و هیجانات خود در موقعیت های مختلف آگاهی داشته باشد. این آگاهی می تواند به کنترل هیجانات و احساسات ما کمک کند.

 

این روان شناس بالینی تصریح کرد: مثلا با گفتن این جملات به خود «من در حال حاضر عصبانی هستم»، «احساس خشم می کنم»، مانع از آن می شویم که خشم کنترل ما را به دست گیرد.

 

خشممان را از قبل شناسایی کنیم 

رضایی ادامه داد: مرور تجربه های عصبانیت‌هایی که در گذشته داشته ایم، می تواند به ما کمک کند پیش بینی کنیم، بودن با برخی افراد یا حضور در برخی موقعیت ها در بیشتر موارد منجر به عصبانیت ما می شود. مثلا اگر می دانیم رفتن با فلان دوست درجه چندم به سینما ما را خشمگین می کند می توانیم با او سینما نرویم. ولی مثلا اگر باید در یک جلسه کاری شرکت کنیم که می دانیم در آن جلسه همکار یا رییس ما حرف هایی در مودر عملکرد ما می زند که منصفانه نیست. در این شرایط بهتر است از قبل بدانیم که باید مجهز به راهکارهایی مثل مذاکره یا تن آرامی به آن جلسه برویم. همیشه مجهز بودن به ما کمک می کند خشممان را بهتر کنترل کنیم.

 

وی با بیان اینکه تنفس عمیق می تواند بر ضربان قلب و در نتیجه فشار خون اثر بگذارد گفت: بدین ترتیب می توان با تنفس عمیق، مانع از بالا رفتن فعالیت اجزای جسمانی خشم شد و به خنثی کرد آن کمک کرد.

 

حواسمان را پرت کنیم 

این روان شناس بالینی خاطرنشان کرد: منطق استفاده از روش های حواس پرتی در این است که ذهن ما این ویژگی را دارد که نمی تواند در آنِ واحد به دو مسئله فکر کند. وقتی در مواقع خشم، حواس خود را معطوف به موضوعات حاشیه ای کنیم، ذهن از حواس تاثیر می پذیرد و بدین ترتیب از فکر کردن و پر و بال دادن بیشتر به خشم دور می شویم. هر روشی که به لحاظ روانی شما را از موقعیت دور و حواستان را به موضوعی دیگر مشغول کند، یک روش حواس پرتی محسوب می شود. برای مثال شمردن معکوس اعداد (هفت تا هفت از 100 کم کنیم)؛ به یاد آوردن شعر؛ به یاد آوردن یک تصویر یا خاطره خوشایندش؛ تماشای فیلم و...

 

وی گفت: یک شیوه مناسب دیگر برای مدیریت هیجانات منفی مثل خشم، تخلیه هیجانات از طریق نوشتن، خط خطی کردن و حرف زدن در مورد احساساتمان با دیگران است.

 

رضایی در پایان توضیح داد: ممکن است در مواردی راهکارها قبلی به کارمان نیایند و ما ناگزیر در موقعیت شروع تجربه خشم قرار بگیریم. در این موارد گاهی بهترین راه این است که برای کاهش هیجانمان موقعیت را ترک کنیم، اما حواسمان باشد ترک موقعیت خیلی طول نکشد و زمانی که احساس کردیم آرام تر شده ایم به موقعیت برگردیم و حتما در یک زمان مناسب تر راجع به مسئله گفت و گو کنیم.

تا دیر نشده بگو دوستت دارم!



دوست داشتن

عشق تا وقتی ظهور نکند و آثار و نتایج آن را نبینیم، شناخته نمی‌شود

 

واقعیت تلخ و تکان‌دهنده این است که ما هرگز نمی‌دانیم چه وقت همه چیز تغییر می‌کند، فرصت‌ها چه زمانی در خانه ما را می‌زنند، آیا لحظه‌‌ای که هم‌اکنون از دست می‌دهیم فرصت بزرگ زندگی نبوده و... تمام چیزهایی که به ما هدیه شده، روزی از ما پس گرفته خواهد شد و ما هرگز این راز بزرگ را کشف نخواهیم کرد که فرصت بعدی دور است یا نزدیک.

 

حدود یک دهه پیش، کارگر یکی از معادن، در راه بازگشت به خانه تصادف کرد و جان خود را از دست داد. در مراسم تدفین و خاکسپاری او عده زیادی شرکت کردند. اعضای خانواده، دوستان، آشنایان، همکاران،‌ حتی مدیران و... همه از اخلاق خوب و رفتار پسندیده‌ آن مرد سخن می‌گفتند. یکی می‌گفت: «واقعاً انسانی دوست‌داشتنی بود.‌ »دیگری حرف او را تأیید می‌کرد و ادامه می‌داد «ما همه عاشق او بودیم» «آدم‌ فوق‌العاده‌ای بود» هر کس چیزی می‌گفت که اشک آدم را در می‌آورد. اما از این متعجب بودم که چرا ما آدم‌ها پیش از دست دادن یک عزیز زبان باز نمی‌کنیم و به او نمی‌گوییم «دوستت دارم» یا هرگز به خاطر بودنش از او تشکر و قدردانی نمی‌کنیم.

 

آن حادثه، زنگ هشداری شد برای من و شاید برای خیلی از آدم‌های اطرافم و درس بزرگی گرفتیم. به من آموخت تا دیر نشده با دیگران حرف بزنم و از احساسم به آن‌ها بگویم، با خودم هم حرف بزنم. گاهی با خودم خلوت کنم و به خودم بگویم چقدر خودم را دوست دارم و چه انسان مهم و باارزشی هستم! از عقاید و نگرشم با خودم حرف بزنم، از رویاها و آرزوهایم بگویم و خلاصه، هر چیزی را که دلم می‌خواهد، نزد خودم اعتراف کنم. واقعیت تلخ و تکان‌دهنده این است که ما هرگز نمی‌دانیم چه وقت همه چیز تغییر می‌کند، فرصت‌ها چه زمانی در خانه ما را می‌زنند، آیا لحظه‌‌ای که هم‌اکنون از دست می‌دهیم فرصت بزرگ زندگی نبوده و... تمام چیزهایی که به ما هدیه شده، روزی از ما پس گرفته خواهد شد و ما هرگز این راز بزرگ را کشف نخواهیم کرد که فرصت بعدی دور است یا نزدیک.

 

اجازه ندهیم این واقعیت‌های به ظاهر تلخ و گزنده ما را افسرده کنند. بگذاریم حقایق زندگی ما را به خودمان بیاورد تا از این به بعد، فرصت‌ها را از دست ندهیم.

 

دوستت دارم!

عشق تا وقتی ظهور نکند و آثار و نتایج آن را نبینیم، شناخته نمی‌شود. پس اگر در زندگی عزیزی دارید که عاشقش هستید، همین امروز به او بگویید. اگر کسی را دوست دارید، به او نشان بدهید. قلب‏ها به طور معمول با حرف‏هایی که نگفته مانده‏ یا نادرست تعبیر شده‏، می‏شکنند و درمان قلب شکسته به مراتب دشوارتر از مراقبت پیش از آسیب است. شاید فردایی در کار نباشد. امروز، روزی است که می‏توانید عشق‏ خود را به زبان بیاورید و شگفتی آن را به وضوح ببینید!

 

متشکرم!

یک نفر تعریف می‏کرد، پدربزرگش برای تولد 17 سالگی‏ او هدیه ‏ای نخرید و یکی از تی‌شرت‏ های خودش را به او داد و گفت؛ چون تی‌شرت دیگر به دردش نمی‏خورده و از طرفی فکر می‌کند به او بیشتر می ‏آید، آن را به نوه ‏اش هدیه داده.

 

آن فرد می‏گوید: «آن روز به اهمیت هدیه پی نبردم و تا حدی از کار پدربزرگم دلخور شدم، بنابراین چندان که باید، از او تشکر نکردم. فقط یک لبخند خشک و خالی زدم، تی‌شرت را روی میز گذاشتم و سراغ هدیه‏ های دیگر رفتم.

 

پدربزرگ، دو روز بعد با سکته قلبی از دنیا رفت و آن تی‌شرت، آخرین هدیه ‏ای بود که او در تمام عمرش به کسی داده بود. حالا این حسرت همیشه در دل مرد جوان مانده که چرا آن روز به خاطر هدیه ‏ای چنان گرانبها از پدربزرگش تشکر نکرده.

 

من انسان خوبی هستم!

انسان می‏تواند تقریباً یک هفته بدون آب، دو هفته بدون غذا و سال‏ها بدون خانه دوام بیاورد، اما با تنهایی هرگز نمی‏تواند کنار بیاید. تنهایی بدترین درد و رنج انسان است. بدترین و آزاردهنده‏ترین نوع تنهایی وقتی است که با خودتان راحت نیستید و هرگز هم نمی‏توانید از خودتان فرار کنید. حقیقت این است که یک دوست یا شریک زندگی می‏تواند زیبایی‏ هایی زیادی به زندگی‏ شما اضافه کند، اما نمی‏تواند خلأیی را که در شما هست، پر کند. شما به تنهایی مسؤول پر کردن این حفره خالی هستید. اگر وقتی تنها هستید، احساس ناامیدی می‏کنید و حالتان بد است، نشانه‏ خوبی نیست و معنایش این است که قبل از هرچیز و هرکس باید روی روابط‏ با خودتان کار کنید.

 

دوست داشتن دیگران

اگر در زندگی عزیزی دارید که عاشقش هستید، همین امروز به او بگویید

 

همیشه نمی‏توانم پیروز شوم!

گناه تصمیم ‏های اشتباه را گردن قسمت و سرنوشت نیندازید! اشتباهات خود را بپذیرید. فراموش نکنید تمام افراد اشتباه می‏کنند. از این اشتباهات تجربه بیندوزید تا قدرتمند شوید. آگاهی به این که ما مسؤول اعمال و نگرش‏ها و تصمیم‏ های خودمان هستیم، نشان دهنده این است که حق انتخاب داریم و برای عوض کردن سرنوشت‏مان، آزادیم. درست است که حوادث گذشته، احساسات و دیدگاه شما را شکل می‏دهد، اما تمام این‏ها تغییر می‏کند به‏شرطی که بخواهید و مشتاق باشید همه چیز را از نو بسازید.

 

وقتش شده کار مثبتی انجام بدهم!

دفعه بعدی که از همه چیز شکایت دارید و در حال گله از زمین و زمان هستید، لحظه‏ ای دست نگه دارید! با خودتان صادق باشید و ببینید آیا واقعاً می‏خواهید اوضاع را تغییر دهید یا فقط دوست دارید ناله و شکایت کنید؟ گاه در پسِ هر گله و شکایت، این خواسته وجود دارد که می‏خواهید تغییر کنید و همه چیز را هم تغییر دهید. پس اوضاع و شرایط دشوار را با ناله‌کردن، دشوارتر نکنید. با افکار مثبت، ایده‏ها و فعالیت‏های تازه، موقعیت جدیدی خلق کنید.

 

من می‏توانم!

خود مانع، برای متوقف کردن شما کافی نیست. آنچه شما را از ادامه راه باز می‏دارد، این باور است که نمی‏توانید از مانع عبور کنید. مشکل این نیست که چیزی کم دارید یا مشکلات شما بیش از اندازه است. مشکل این است که به جای کوشش، منتظر شرایط خوب و فرصت مناسبی می‏مانید که وجود ندارد. موفقیت‏ هایی که در زندگی به دست می‏ آید، نتیجه پذیرفتن واقعیت ‏ها و رودررویی با آن‌هاست نه فکر و خیال‏ های ما. برای عدم‌موفقیت‏ هایتان بهانه نتراشید و فقط بر تمام دلایلی که چرا باید کاری را انجام دهید و چرا باید از مانعی عبور کرد، تمرکز کنید. دشواری‏ها همیشه وجود دارد، اما فراموش نکنید همیشه راهی برای گذر از شرایط دشوار وجود دارد.

 

زندگی دیگران به خودشان ربط دارد!

با خودتان صادق باشید. شما نمی‏توانید از تمام آدم‏های دور و برتان محافظت کنید. پس بیش از حد سرتان را در زندگی دیگران فرو نبرید و در مشکلات آن‌ها کنجکاوی نکنید. زندگی دیگران مال شما نیست که بخواهید با روش‏های خودتان به مشکلات آن‌ها رسیدگی کرده یا آن‏ها را حل و فصل کنید. مطمئن باشید حتی آدم‏هایی که در شرایط دشوار به سر می‏برند، تا از شما نخواسته ‏اند، دوست ندارند در کارشان دخالت کنید.

 

من متاسفم!

در زندگی، وقتی درخواست عذرخواهی طرف مقابل را رد می‏ کنید، منتظر روزی باشید که او هم عذرخواهی شما را قبول نکند و اغلب این اتفاق می‏افتد چون دنیا صحنه‏ واقعی عمل و عکس ‏العمل است. عذرخواهی بهترین و آخرین راه برای پایان دادن به مشکلات است. کسی که پیش از دیگران عذرخواهی می‏کند، قوی‏تر است و کسی که ابتدا پیشقدم می‏شود، انسان شادتری است. به خاطر اشتباه عذرخواهی کرده و این را در رفتارتان هم نشان بدهید. وقتی از کسی عذر می‏خواهید، به چشم‏هایش نگاه کنید تا معنای واقعی احساس شما را درک کند.

 

من، تو را می‏بخشم!

رابطه ترک خورده‏ای که پیش از این با بخشش ترمیم شده، به مراتب قوی‏تر از رابطه اولیه خواهد بود، اما همیشه این طور نیست. پس به خاطر داشته باشید بخشش لزوماً برای جوش‌دادن رابطه خوب نیست و گاهی هم باید به یک رابطه‏ ناسالم پایان داد. نکته مهم همین است. گاه یک رابطه اساساً اشتباه است و به هر دو طرف یا یکی از آن‌ها آسیب جدی می‏زند. بنابراین به چنین رابطه‏ ای پایان دهید و به جای بخشیدن طرف مقابل، خودتان را ببخشید. این کار به شما اجازه می‏دهد بر آینده، بدون گلاویز شدن با گذشته تمرکز کنید. بدون بخشیدن خودتان هرگز نمی‏توانید زخم‏ ها را درمان کنید و جراحت‏های رابطه معیوب تا مدت‏ها شما را درگیر می‏ کند و در زندگی پیشرفت نخواهید کرد. آنچه در گذشته اتفاق افتاده، فقط یک فصل از زندگی شماست.

 

زندگی همین حالا قشنگ است!

حتماً شما هم آدم ‏هایی را دیده ‏اید که تمام روز را به انتظار رسیدن ساعت پنج عصر می‏ گذرانند. تمام هفته را منتظر جمعه می‏مانند و تمام سال را به امید سال جدید سپری می‏کنند و گاه تمام عمرشان را در حسرت رسیدن به خوشبختی هدر می‏دهند. شما سعی کنید یکی از آن‌ها نباشید! تمام عمرتان را منتظر نمانید، تا بالاخره یک روز به این نتیجه برسید که زندگی چقدر زیباست و چه احساس خوبی دارید. زندگی خوب، درست در همین لحظه‏ای است که در آن هستید. همین لحظه ‏ای که نباید آن را به انتظار یک لحظه بهتر، هدر داد.