انزوا و گوشه گیری یکی از مهم ترین مشکلات بچه ها و حتی بسیاری از بزرگسالان در جوامع کنونی است. از نظر روانشناسی به حالتی که کودک دائما ترجیح می دهد فعالیت های خود را به تنهایی و بدون حضور دیگران انجام دهد گوشه گیری گفته می شود. کودک منزوی ترجیح می دهد که به تنهایی بازی کند، کمتر در جمع حضور پیدا می کند و میتوان علایمی از اختلالات خجالت و کم رویی بودن را در آنان مشاهده کرد به دلیل آن که این موارد کاملاً با یکدیگر در رابطه هستند.
خجالتی بودن در فرزندان اول و تک فرزندان شایع تر است
صفت خجالتی و کم رویی بودن معمولاً در فرزندان اول، تک فرزندان و تک والدی بیش از سایر کودکان مشاهده می شود، دلیل این امر این است که پدرها و مادرها بیش از دیگر فرزندان بر فرزند اول سرمایه گذاری می کنند و حمایت و توجه بیشتر و گاهی توجه افراطی نسبت به این فرزندان ابراز می کنند. ولی در وضعیت کلی حتی در همین موارد هم تحصیلات والدین و نوع رفتارهای آن ها میتواند بسیار مؤثر باشد و منجر به جلوگیری از شکل گیری این صفت در چنین کودکانی شود.
تبعات گوشه گیر و خجالتی بودن
کم رویی و خجالتی بودن در اشخاص و به تبع آن در بچه ها منشاء بعضی از بیماری های روانی و جسمی است، خجالتی و کم رو بودن میتواند منجر به تشدید ضربان قلب، اختلال های تنفسی، لرزش دست، تغییر صدا، لکنت زبان، خشکی دهان، عدم دفاع از خویش، افت شخصیت و حتی رکود علمی شود. از منظر بعضی روانشناسان این صفت اختلال نیست بلکه یک بیماری است و اگر شدید شود به یک اختلال تبدیل میشود.
معمولاً کودکانی که از کم رویی و خجالت رنج می برند در دوست یابی هم با مشکل روبرو هستند و حتی این صفت آن ها میتواند منجر به نادانی و جهالت شود و از بعد روانشناسی اشخاص خجالتی حس ناتوانی و عجز می کنند در حالیکه امکان دارد این افراد واقعا توانا و باهوش باشند. یکی از موضوعاتی که این اشخاص را مورد آزردگی قرار می دهد این است که اشخاص خجول و کم رو همیشه احساس می کنند علاوه بر این که توانایی انجام کاری را ندارند بلکه کاملاً مورد توجه اطرافیان هستند و تمام حرکات آنان زیر ذره بین است که این صفت زندگی این اشخاص را فلج می کند.
نکاتی برای رفتار با کودک گوشه گیر و خجالتی
√ از کلمه های تمسخرآمیز مثل ترسو، خجالتی، دست و پا چلفتی و بی عرضه و نادان استفاده نکنید.
√ از سرزنش بچه به علت بازی نکردن با همسالان بپرهیزید.
√ کودک خجالتی را با دیگران قیاس نکنید و اجتماعی بودن اطرافیانش را به رخ وی نکشید.
√ در کودک حس امنیت ایجاد کنید و از سایرین او را نترسانید.
√ بازیهای گروهی که در آن ها بزرگسالان با بچه ها مشارکت می کنند انجام دهید.
√ به کودک برچسب خجالتی بودن و گوشه گیر بودن نزنید و درصورتی که سوم شخصی در یک جمع از شما پرسید، آیا کودکتان خجالتی است، فورا پاسخ دهید: خیر، کمی زمان احتیاج دارد تا به موقعیت تازه عادت کند.
√ کودک را از قبل برای موقعیت جدید آماده سازید. به عنوان مثال اگر قرار است کودک به تولد دوستش برود، با او در این مورد صحبت کنید. برای او شرح دهید که بچه ها به طور معمول در مهمانی های تولد چه کار می کنند.
√ الگوهای خوبی باشید، کودکان از والدین خود الگو میگیرند، پس لازم است طوری رفتار کنید که موجب تقویت کم رویی در کودک نشوید.
√ تا میتوانید اعتماد به نفس کودک را از راههای مختلف تقویت کنید. آموزش مهارت های متناسب با سن کودک، در تقویت روحیه و اعتماد به نفس و انگیزه او بسیار اهمیت دارد.
√ دستورالعمل های اجتماعی را آموزش دهید و تمرین کنید
اغلب تعامل اجتماعی مستلزم بذله گویی هوشمندانه نیست بسیاری از چیزهایی که ما به افراد دیگر می گوییم روتین است به کودک کمک کنید تا ارتباط های اجتماعی ساده را از طریق بازی یاد بگیرد. برای مثال ، خوش آمدگویی به افراد با ارتباط چشمی، صدای واضح و لبخند دوستانه دوست به خود جلب می کند.
√ تلاش کنید بچه را در معرض کودکان و تنظیمات جدید بگذارید ولی این کار را کم کم انجام دهید. مثلا ، امکان دارد از یک پارک بازدید کنید که در آن بچه ها به صورت منظم بازی می کنند مجبورش نکنید که با کودکان غریبه ارتباط برقرار کند حتماً برای آماده کردن او وقت زیادی بگذارید.
گردآوری: افسانه کرمی
دید کلیبیشفعالی به حالتی دلالت میکند که در آن کودک به نحوی مفرط و بیش از اندازه فعال و پرجنب و جوش است. تحرک زیاد این کودکان نه تنها خود آنها را بلکه اطرافیان ، همکلاسها ، اولیای مدرسه را دچار مشکل میکند. از آن جایی که در میان درصد بالایی از معتادین و افرادی که ترک تحصیل کردهاند علایم بیش فعالی در کودکی قابل مشاهده است.از طرفی کودکان بیش فعال در معرض خطر بالایی از اختلال سلوک ، شخصیت ضد اجتماعی و سوء مصرف مواد مخدر قرار دارند لذا آگاهی همگان بویژه والدین و معلمان در این حالات از اهمیت بسزایی برخوردار است. نقص در تمرکز یا اختلال بیشفعالی (ADHD) شرایطی را برای کودک ایجاد میکند که نتواند آرام و بدون حرکت بنشیند، رفتارش را کنترل کرده و توجه خود را به یک موضوع خاص معطوف کند. شیوع بیش فعالیاز هر 100 کودک 5 کودک میتوانند مبتلا به ADHA باشند. پسران 3 برابر بیش از دختران در معرض ابتلا قرار دارند. اغلب این مشکلات قبل از 7 سالگی آغاز میشوند و ممکن است والدین تا وقتی که فرزندشان بزرگتر نشده متوجه مشکل او نگردند. پزشکان نمیدانند که چه چیزی باعث بروز ADHD میگردد ولی مطالعات بر روی مغز انسانها را به فهم علل اجتماعی ADHD نزدیکتر کرده است.پزشکان معتقدند افراد مبتلا به ADHD فاقد میزان کافی از مواد شیمیایی خاص به نام میانجیهای عصبی در مغز هستند. این مواد شیمیایی به مغز در کنترل کردن رفتار کمک میکند. والدین و آموزگاران باعث ایجاد ADHD در کودک نمیشوند ، بلکه آنها میتوانند در فعالیتهای کودک به وی کمک کنند. علایم ADHD
انواع بیشفعالینوع بیدقت و بدون توجهدر این نوع در فرد نمی تواند روی تکلیفی که به او میدهند و یا یک فعالیت خاص تمرکز داشته باشد. اکثر کودکان دچار ADHD در دقت و توجه کردن دچار مشکل هستند. این دسته از افراد غالبا:
نوع تکانشی - بیشفعالیدر این نوع از اختلال فرد بسیار فعال است. و بدون فکر اقدام به فعالیت و انجام کار میکند. فعالیت بیش از حد معمول ، قابل مشاهدهترین مشخصه اختلال ADHD است. کودک بیشفعال همیشه در حال انجام کاری میباشد. ممکن است سطح بیشفعالی با افزایش سن کاهش یابد. این کودکان قبلا از این که راجع به عملی فکر کنند آن را انجام میدهند.برای مثال این کودکان ممکن است بطور ناگهانی وسط خیابان شروع به دویدن کنند و از یک سمت به سمت دیگر خیابان بدون نگاه کردن حرکت کنند و یا این که از درخت بلندی شروع به بالا رفتن کنند. ممکن است آن ها موقعیتهای خطرناک شگفت زده شوند. گاهی هم هیچ ایده و فکری برای خارج شدن از این وضعیت ندارند. غالبا ، فعالیتهای تکانشی و بیشفعالی با هم همواره هستند. مشخصه کودکانی که این اختلال را با هم دارند بدین گونه است:
نوع ترکیبیدر این نوع اختلال فرد بسیار فعال است و بدون فکر اقدام به فعالیت و انجام کار مینماید. کودکان با این نوع اختلال نشانههایی از هر دو نوع قبل را که متذکر شویم دارا هستند. آنها در توجهکردن، بیشفعال بودن و کنترل تکانشهای خود دچار مشکل هستند. البته گاهی تمام کودکان بیتوجه هستند و یا اینکه بیش از حد فعالیت میکنند و حرکات تکانشی دارند.اما در کودکان دچار ADHD این حرکات همیشگی هستند نه استثنایی این رفتارها برای کودک در خانه ، مدرسه و با دوستان مشکلات حقیقی ایجاد میکنند در نتیجه اکثر کودکان دچار این اختلال ، احساس افسردگی ، اضطراب و عدم اطمینان به خود را دارند. این احساسات جزء نشانههای ADHD محسوب نمیشوند و در اثر مشکلات مکرر در خانه و مدرسه در کودک ایجاد میشوند. چطور میتوان فهمید کودکی مبتلا به ADHD است؟وقتی علایم ADHD در کودکی مشاهده شود باید توسط یک متخصص ماهر مورد ارزیابی قرار گیرد. این فرد میتواند از کارکنان مدرسه باشد و یا این که در مطب خصوصی مشغول بکار باشد. تنها راه حصول اطمینان ، ارزیابی کامل توسط متخصص میباشد. باید در اینجا به دو نکته توجه داشت:
درماندرمان سریع برای ADHD وجود ندارد اما علایم آن قابل کنترل هستند. والدین و آموزگاران باید به نکات زیر توجه داشته باشند.
راهنماییهایی برای والدین
راهنماییهایی برای آموزگارانباید بدانید که چه موارد خاصی برای دانش آموزان دشوار هستند. برای مثال ممکن است که دانش آموز ADHD در شروع یک کار دچار مشکل باشد در حالی که دانش آموزان دیگر در پایاندادن به یک عمل و شروع عمل بعدی شکل داشته باشند. بنابراین هر یک از این دانش آموزان نیاز به کمکهای متفاوتی دارند.
|
عواقب ترس و اضطراب از کرونا
افزایش فشار بر سیستم درمانی
ترس و استرس بیش از حد باعث حساسیت بیش از حد افراد میشود به صورتی که بسیاری از افراد علائم بدنی خود را به صورت نادرست تفسیر میکنند و احساس میکنند به بیماری مبتلا شده اند بنابراین به بیمارستانها و مراکز درمانی میروند. رفتن به مراکز درمانی در صورتی که علائم بیماری را نداشته باشید باعث افزایش فشار بر سیستم درمانی خواهد شد.
تضعیف سیستم ایمنی
ترس و اضطراب سبب تضعیف سیستم ایمنی و سرکوب سیستم دفاعی در برابر ابتلا به بیماریهای ویروسی میشود.
اختلالات روانی
ترس و نگرانی از ابتلا به این یبماری در بیماران اعصاب و روان، اختلالات روانی به وجود میآورد.
افزایش شایعات
اضطراب و استرس زیاد بیش از حد سبب میشود افراد شایعات را بیشتر قبول کنند و خود به شایعات دامن بزنند تا بتوانند کمی از ترس و نگرانی خود بکاهند.
استرس بیش از حد نسبت به آلوده شدن به ویروس، اختلال وسواس جبری بوجود خواهد آورد، در زمانی که اضطراب و استرس مبتلا شدن به بیمار تمام وجود فرد را فراگرفت از ترس اینکه آلودگی به سراغش نیاید مدام دستان خود را هر لحظه با ژل و یا مواد ضدعفونی می کند و این در حالی که اصلا نیاز نیست این کار با هر شک و تردید به آلوده شدن، انجام شود.
برای کاهش فشار عصبی در شرایط بحرانی گاهی از یاد می بریم که به هر حرفی که از رسانهها اعلام می شود نباید اطمینان کرد، از این رو ذهن و روان گاهی دوست دارد چیزهایی را پررنگتر ببیند، حواسمان به این توانایی آسیبرسانِ مغز و اعصاب باشد.
وضعیت ترس سیستم ایمنی بدن را از بین می برد. وقتی ترس را به دوستان و اعضای خانواده خود انتقال دهید، تقریباً شبیه به انتشار میکروب به آنها است. شما نمی خواهید مردم با شما چنین کنند. پس نباید این کار را با افراد دیگر نیز انجام دهید.
بنابراین، دقیقاً مانند لبخند یا خمیازه، ترس نیز می تواند مسری باشد که در شرایط فعلی و در این مواقع بهتر است نگذاریم حس ترس به دیگران منتقل شود.
شایعات مرتبط با کرونا که موجب استرس شما خواهد شد.
راهکارهای مقابله با استرس کرونا:
– اجتناب از شنیدن اخبار کذب و پیگیریِ رسانههای غیرمعتبر
– پذیرش احساسات خود، از جمله ترس و اضطراب؛ نوشتن درونیات، صحبت با دیگران و نیز انجام اعمال آرامشبخش مثل عبادت و مدیتیشن میتواند بسیار کمککننده باشد.
– انجام فعالیتهای روزانه، به شکل و شمایل مطمئن از منظر بهداشت فردی و به تعویق نینداختن آنها؛ برای آرامشبخشی به ذهن و دور کردن آن از مسائل نگرانکننده
– دوری کردن از تغییرات و کارهایِ غیرضروری؛ به منظور کاهش سطح نگرانی و استرس
– اندیشیدنِ بعضی تمهیدات برای آرامشبخشی به خود و دیگران
رفتارهای ما، دقیقاً تابعی از قضاوت ما نسبت به خودمان اند؛ مثلاً اگر درباره خودم این قضاوت را داشته باشم که من "خجالتی" هستم، در موقعیتی که افراد دیگر، ابراز وجود می کنند، سکوت می کنم.
قضاوت خودمان درباره خودمان، "حکم زندگی" نام دارد؛ در واقع حکم زندگی، حکمی است که درباره زندگی ما، توسط خود ما صادر شده است.
این حکم معمولاً در دوران کودکی، نوجوانی و حتی اوایل جوانی صادر می شود و تا آخر عمر ما را همراهی و "محدود" می کند؛ مثلاً ممکن است در 5 سالگی، اتفاقی برای ما رخ دهد و ما فکر کنیم که هیچ کس ما را دوست ندارد. در واقع ما به عنوان یک بچه 5 ساله که قدرت عقلانی زیادی هم ندارد این حکم کلی را درباره خودمان صادر کرده ایم که «کسی مرا دوست ندارد»؛ یا ممکن است به خاطر یک جمله که از مادر یا معلم مان شنیده ایم، فکر کنیم که بی نظم هستیم و درباره خود چنین حکم کنیم: « من یک شلخته هستم». این حکم، زندانی است که ما در 6 سالگی، 10 سالگی، و 40 سالگی و... در آن خواهیم ماند و همواره این حس در ما وجود خواهد داشت که کسی مرا دوست ندارد یا من شلخته ام.
برخی از حکم های زندگی که میلیاردها انسان را در زندان خودشان نگه داشته اند این ها هستند: من بی عرضه ام، من بی اراده ام، من پر خورم، من بی پناهم، من زشتم، من قربانی ام، من منزوی ام، تنبلم، من بدشانسم، کسی مرا درک نمی کند، من نمی توانم، من قادر به برقراری ارتباط با مردم نیستم، من محبوب نیستم و ... .
نکته اینجاست که ای بسا با این حکم ها، سازگاری هم بکنیم و خودمان را با آنها وفق دهیم مثلاً اگر حکم مان "خجالتی بودن" است خود را در معرض رویدادهای اجتماعی قرار نمی دهیم یا بی نظمی مان را چنین توجیه می کنیم که نظم در بی نظمی است و من این طور راحتم و ... بدین ترتیب،در زندانی که آن حکم ساخته است به خوبی برای خودمان زندگی کنیم. در چنین وضعی، حداکثر کاری که می توانیم انجام دهیم، این است که اوضاع داخل زندان خود را بهبود ببخشیم ،مثلاً اگر داخل سلول مان، موکت داریم، آن را فرش کنیم و... نه این که از آن زندان خارج شویم.
با حکم زندگی چه کنیم؟
مهم ترین کار «شناخت حکم های زندگی» است. این حکم ها را بشناسید و «تمایز» دهید. اگر حکم های زندگی تان را شناسایی نکنید، تا آخر عمر در زندان حکم های زندگی خواهید ماند و تنها کاری که قادر به انجام آن خواهید بود، این است که در داخل زندان تان، زندگی بهتری داشته باشید.
ببینید چه چیزهایی شما را این گونه بار آورده است و شما تحت تاثیر چه پیش فرض هایی درباره خودتان هستید. آنها را کشف کنید و آگاه باشید که شما در واقع امر، آنگونه که احکام زندگی می گویند نیستید بلکه این ها، احکامی هستند که عمدتاً در دوران ناپختگی عقلی بدان رسیده اید و جاهلانه درباره خودتان، صادر کرده اید. به بیان بهتر، تمام دوران بلوغ و عقلانیت شما، تحت الشعاع حکم این است که در دوران خامی و بی تجربگی درباره خودتان صادر کرده اید و اینک، در هر سن و سالی که هستید، زندانی احکام کودکانه خودتانید.
خبر بد این که شما خودتان تصمیم گرفته اید این زندان را بسازید و خبر خوب نیز این است که شما خودتان تصمیم گرفته اید این زندان را بسازید.
حالا که دانستید این زندان را خودتان ساخته اید، پس بدان دسترسی دارید و می توانید نرده های زندان را بشکنید و از آن رها شوید.
پس همانگونه که به خود گفته اید مثلاً من خجالتی ام، با وقوف به منشأ این حکم، این بار حکم دهید که «من خجالتی نیستم» بلکه خجالتی بودن، صرفاً یک "اتهام" بود که به خودم نسبت داده و آن را باور کرده بودم.
با تمایز احکام زندگی، می توانید یک به یک آن ها را کنار بگذارید و با رهایی از محدودیت هایی که این احکام برای شما ایجاد کرده اند، زندگی تان را متحول کنید.
نکته کاربردی اول که شاید تا کنون به آن فکر نکرده اید
شاید بگویید: من واقعاً «خجالتی ام» چون موقعیت های زیادی را به خاطر خجالتی بودن از دست داده ام.
انتساب خجالتی بودن به خودتان، شما را محکوم می کند که با خجالت زدگی رفتار کنید ولی اگر به جای آن که به طور مطلق خودتان را خجالتی بنامید، این باور را درباره خودتان داشته باشید: "من یک انسان معمولی هستم که گاهی اوقات هم دچار خجالت می شوم." آنگاه راحت تر می توانید در جایی که لازم است، خجالتی نباشید.
توضیح بیشتر با مثال مقایسه ای بین دو باور در یک موقعیت مشابه:
- «من خجالتی ام»: خب، من خجالتی ام و یک فرد خجالتی نباید در چنین موقعیتی دستش را بالا بگیرد و در جمع حرف بزند. پس من هم حرف نمی زنم و امیدوارم کس دیگری حرفی که من می خواستم را بزند. خجالتی بودن، "هویت" من است و اگر خلاف آن عمل کنم، هویتم نقض می شود.
- «من یک فرد عادی هستم و قبلاً در چند جا خجالت کشیده ام»: خب، اگر الان دستم را بلند کنم و حرف بزنم، هیچ اتفاق بدی نمی افتد و هویت من زیر سوال نمی رود. بنابراین این کار را می کنم، درست مثل بقیه. ( و واقعاً هم بعد از صحبت در جمع اتفاق بدی رخ نمی دهد و زندگی ادامه پیدا می کند.)
پس اگر کسی بگوید "من سیگاری ام" سخت تر از کسی که می گوید: "من روزانه 3 نخ سیگار می کشم" می تواند سیگار را ترک کند چرا که در اولی، حکمی وجود دارد و سیگاری بودن، گویی جزو هویت اوست ولی در دومی، کشیدن سیگار، عملی است که او در بیرون از هویت اش انجام می دهد و می تواند انجامش ندهد.
پس به جای این که به دانش آموزی که نمرات خوبی نمی گیرد بگوییم: تو کندهوش هستی ( و او این را به عنوان حکم زندگی باور کند) بهتر است بگوییم: به نظر من تو در تمام تلاشت را به کار نگرفته ای و می توانی با تلاش بیشتر و کمک گرفتن از معلمانت، اوضاع را بهتر کنی. راستی! فوتبالت را هم دیدم، خیلی خوب بازی می کردی.
نکته کاربردی دوم که شاید تا کنون به آن فکر نکرده اید
خودتان را در هیچ وصفی زندانی نکنید؛ حتی اوصاف مثبت مانند "تیزهوش بودن" (چون ممکن است در موقعیتی حاضر نشوید صرفاً به خاطر ترس از این که ممکن است تیز هوش جلوه نکنید). وقتی صفاتی را جزو هویت خودتان قلمداد می کنید، در واقع در زندان آن صفت می مانید:
- من «دست و دلباز» هستم، بنابراین «باید» به فلانی کمک کنم ولو آن که خودم و خانواده ام در مضیقه شدید قرار بگیریم.
- من «کندهوش» هستم بنابراین «باید» پیشنهاد حضور در این دوره آموزشی را رد کنم.
- من «مهربان» هستم بنابراین «باید» از کنار خطای او بگذرم و به رویش هم نیاورم.
- من «کینه ای» هستم، بنابراین تا انتقامم را از او نگیرم «نباید» از پای بنشینم و ... .
همه صفت ها را به جای آن که جزوی از ماهیت خود قلمداد کنید، درون جعبه ابزاری بریزید و همراه خودتان داشه باشید و هر گاه به هر کدام شان نیاز شد، همان را از جعبه ابزار بردارید و استفاده کنید.
البته با توجه به این که سال ها در زندان "حکم زندگی" محبوس بوده اید، شاید این کار سخت و عجیبی باشد ولی با «شناسایی حکم های زندگی» و «دانستن این که صفت ها می توانند تنها ابزار باشند و نه ماهیت ما» می توانید اندک اندک، تبدیل به انسان جدیدی بشوید که در اختیار صفت ها و حکم ها نیستید بلکه این وصف ها هستند که ابزار دست تان هستند. یعنی هر گاه لازم باشد، مهربانی می کنید، هر جا نیاز باشد سخت می گیرید، در جایی شرم می کنید و در موقعیتی، بی هیچ خجالتی ابزار وجود می نمایید و ... .
از زندان حکم های زندگی آزاد شوید و صفت هایی که به خودتان منسوب کرده اید را داخل جعبه ابزارتان بریزید و زندگی آزادانه تری برای خود رقم بزنید
راهکارهایی برای دور شدن از فشار روانی در تعطیلات
راههایی وجود دارد که با کم کردن فشار روانی، میتوان از تعطیلات خود لذت بیشتری برد:
• اگر کارهایی را که قرار است انجام گیرد، از قبل برنامهریزی کنید میتوانید از غوطه ور شدن در فشارهای روانی و کارهایی که باید انجام گیرد بر حذر باشید.
• از خود توقع نداشته باشید که در حد تخیلات و آرزوها زندگی کنید. تعطیلات خود را با امکانات موجود مناسب کنید نه با نیازهای ایدهآل خود.
• برای حفظ آرامش خود، اقدامات متعددی میتوانید انجام دهید. مطالعه منظم و انجام ورزش روزانه میتواند به آرامش شما کمک کند.
• خودتان را سرگرم کنید. برنامه ریزی برای یک پیک نیک یا سفر و یا حتی ریختن یک برنامه ورزشی مثل رفتن به کوه ذهن شما را درگیر کرده و موجب نشاط شود.
• با یک دوست یا فردی از خویشاوندان که مورد اعتماد شما است در مورد در مورد مشکلات پیش آمده و چیزهایی که شما را تحت فشار قرار داده صحبت کنید. احساس خود را ابراز کنید و نگذارید فشارها روانی باعث تخریبب درونی شود. از سوی دیگر مراقب باشید چه چیزهایی را میگویید که بعد از گفتن آن پشیمان نشوید.
• ماساژ عضلات گردن و کتفها و نیز آرام سازی عضلات میتواند در کاهش فشارهای روانی مؤثر واقع گردد. تمرین روزانه 20 دقیقه آرام سازی عضلات در محیط آرام و ساکت باعث کاهش فشار روانی و سوخت و ساز بدن میگردد.
• دعا و انجام مناسک روزانه آرامش دهنده قوی روانی است. تکرار کلمات و تعبیرات خاص با مفاهیم معنوی باعث قدرت ذهنی و افزایش بهداشت روانی فرد میگردد.
• خوش بگذرانید. این میتوتند صرف چای و شیرینی با خانواده باشد. یک موسیقی، فیلم و یا یک برنامه تلویزیونی یا یک رادیویی خوب و مفید شما را با اشتیاق بیشتری به تحرک وامیدارد.
• برای خود انگیزههایی پیدا کنید و به خود قول دهید که کارهایتان را مطابق برنامه انجام دهید و در آخر به خود جایزهای خواهید داد. صرف چای و شیرینی با خانواده یا تماشای یک برنامهی خوب تلویزیونی باشد.
• سعی کنید حداقل ساعاتی از تعطیلات خود را در طبیعت بگذرانید. طبیعت میتواند انرژی فوق العاده به روح و جسم شما دهد و به کاهش استرس سما کمک کند.
• بسیاری امکان رفتن به سفر ندارند. نه قرار است و نه الزامی است که همه باید در تعطیلات به سفر بروند. اما همانطور که به سفر رفتن اصولی دارد، در خانه ماندن هم اصول و فنون خاص خود را دارد. اگر به این اصول پایبند نباشید، فضای خانه را در ایام تعطیل برای خودتان خراب و آشفته میکنید و اوقات زیبایتان هم تلخ خواهد شد. اگر به سفر نمیروید، خیلی باید مراقب روح و روان خود باشید.
• تعطیلات خود را با افراد مثبت و شاد بگذرانید. این نکته را به خاطر داشته باشید که حال خوب و بد، به صورت مسری به اطراف سرایت می کند؛ اگر با افرادی که دائم از مشکلات گلایه میکنند رفت وآمد کنید، انتظار حال خوب انتظار زیادی است. پس سعی کنید با افراد مثبت معاشرت کنید تا سرزندگی آنها به شما هم سرایت کند.
گردآوری : افسانه کرمی