طلاق زوج‌های محبوب و تاثیر شکست الگوهای موفق در ذهن ما (قسمت اول)


همان‌قدر که خبر ازدواج دوستان، آشنایان و حتی چهره‌های شناخته‌شده، برای ما شادی‌آور و خوشحال‌کننده است، خبر طلاق و جدایی آنها می‌تواند ناراحت‌کننده باشد. به طور طبیعی همه از خوشبختی و خوشحالی دیگران، شادمان و از مشکلات و جدایی آنها متاثر می‌شوند.

اما گاهی موضوع بیشتر از تاثر است و خبر طلاق یک زوج می‌تواند برای ما غیرقابل باور یا حتی ناامیدکننده باشد. کسانی که به نظر می‌آید سمبل خوشبختی و سعادت باشند، وقتی کارشان به طلاق می‌رسد واکنش ما در ابتدا ناباوری و حیرت و در ادامه ناامیدی از رابطه میان همسران است. انگار که قرار نیست هیچ کس طعم خوشبختی را بچشد؛ مخصوصا وقتی کسانی که در ذهن ما الگوی زندگی موفق بوده‌اند، به شکست می‌رسند.

بگذارید مثالی بزنم تا ماجرا کمی واضح‌تر شود؛ طلاق افراد مشهور، ستاره‌های سینما، سیاست‎مداران و هنرمندان انعکاس بسیار زیادی پیدا می‌کند و البته روزی هم نیست که رسانه‌ها از این خبرها خالی باشد. آخرین خبر مربوط به جدایی بهنوش طباطبایی و مهدی پاکدل بود که هنوز هم رسما نه تکذیب شده و نه کاملا به تایید رسیده است. زوجی که از نظر اغلب مردم بسیار دوست‌داشتنی و متناسب بودند و واکنش آنها در برابر این خبر همراه با انکار و حتی درخواست برگشت آنها به زندگی مشترک‌شان بود. انگار که تحمل این جدایی برای مردم مثل شنیدن یک خبر عادی و شایعه‌سازی صرف پیرامون آن نبود.
اگر بخواهیم از مثال خارجی همین موضوع صحبت کنیم می‌توانیم جدایی آنجلینا جولی و برد پیت را نمونه بیاوریم که بازتاب گسترده‌ای ایجاد کرد؛ این خبر نه تنها در جامعه خودشان بلکه در تمام دنیا مردم را وادار به واکنش کرد، چون این چهره‌ها فراتر از سینمای آمریکا و در تمام دنیا محبوب بودند و افراد زیادی با دیدن فیلم‌های آنها خودشان را در قالب شخصیت آنها شبیه‌سازی کرده و با آنها همذات‌پنداری کرده بودند. به همین دلیل وقتی هر روز اخبار جدیدی از حدس و گمان‌ها پیرامون دلایل این جدایی منتشر می‌شد، هر ظن و گمانی توسط طیفی از مخاطبان با علاقه و اشتیاق دنبال می‌شد. 
این زوج که بسیار مورد توجه جامعه هنری آمریکا هستند با طلاق جنجالی خود حتی هنرمندان و دوستان خود را نیز غافلگیر کرده‌اند. افرادی مانند جورج کلونی، بازیگر مطرح و دوست خانوادگی آنها نیز با شنیدن خبر طلاق این دو ابراز شگفتی و تاسف کرده بود و آدل خواننده مشهور بریتانیایی گفته بود از شنیدن این خبر دچار شوک شده است. تعبیر او در مورد طلاق این زوج بسیار جالب توجه است؛ او گفته بود که با شنیدن این خبر احساس کرده دنیا به آخر رسیده است! 
اما چرا واکنش‌ها تا این میزان شدید و ابراز تاسف‌ها اینقدر عمیق است؛ شاید بتوانیم بخشی از دلایل این موضوع را این طور بررسی کرد که این زوج مدت 12 سال با هم زندگی کرده بودند و علاوه بر دو فرزند خود، 4 کودک را نیز به فرزندخواندگی پذیرفته بودند. این شرایط تجسم خانواده‌ای مستحکم و خوشبخت است که می‌خواهد کودکان بیشتری در سایه‌سار این خوشبختی، طعم شادی و لذت از زندگی را درک کنند، نه زوجی که با مشکلات و اختلافات دست به گریبان هستند. از طرفی این دو نفر تجسم زیبایی، موفقیت، ثروت و شهرت توامان بودند و به نوعی الگویی آرمانی از یک زندگی ایده‌آل به حساب می‌آمدند.
بنابراین طلاق این دو نفر نه تنها زندگی خودشان را تحت تاثیر قرار داد، بلکه ایده‌آل‌های ذهنی برخی را از خوشبختی و زندگی مشترک موفق بر هم زد. شاید این موضوع باعث شود که عده‌ای با خودشان فکر کنند که وقتی چنین زندگی توام با آسایشی که اینقدر مورد توجه و تحسین همگان بوده به شکست رسیده است چطور می‌توان امیدوار بود که ازدواج موفقی هم وجود داشته باشد و زندگی مشترکی بتواند دوام بیاورد؟
این سوالی بود که ما با یک روانشناس بالینی در میان گذاشتیم و از او خواستیم در این مورد برای‌مان صحبت کند. توضیحات او را در قسمت بعد می‌توانید بخوانید.

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.